تبریک عید نیمه شعبان به جامعه بسکتب

تبریک عید نیمه شعبان به جامعه بسکتبال

تا حالا به رنگ انتظار فکر کردین ؟ نمی دونم رنگ اون چه رنگیه ... سپیدی مهربانی ، ارغوانی محبت ویا سیاهی تنهایی ...گاهی در خلوت دنج گوشه تنهاییم در اتاقی پر از گوشهای شنوا نام تو را فریاد می زنم و به خود می گویم کاش می شد سهراب را ببینم و از او دوباره بپرسم خانه دوست کجاست ؟ویا از فروغ که من امروز ایمان آوردم به آغاز فصل سرد... ا من هنوز نگاهم بی تاب توست ...فصل فصل زندگی را می شمرم ... برگ برگ زندگی را ورق می زنم... یک به یک پله های روزگار را طی می کنم ... تا دلم در سد نگاه تو میله های استوار زندان تنهایی را بشکند و جاودانه نام تورا فریاد کند....دایره لغات ذهن من آنقدرها هم که می گویند فراخ نیست ... حجم وسیعی از آن را مساحت نگاه تو پر کرده است .... ای زیبا .. ای خوب ... ای ترجمه افکار بشریت در فراسوی زمان ....من شعر نگاه تو را از بر دارم ....من موسیقیایی الفبای کودکی ام ، با تو تصنیف محشر زندگی ام را پایه ریزی کرده ....گاهی وقتها فقط چشمانم را می بندم و سکوت را پیشه میکنم ... سکوتی که خود گویای ادبیات انتظار شفاهی و کتبی توست ...می دانم غلطهای این ادبیات را با آمدنت تصحیح می کنی.... می دانم اسب سرکش آرزوهایم را با قدمهای وجودت رام میکنی....شمردن را تا بینهایت می دانم .... پس می شمرم ثانیه به ثانیه ضربانهای بدون تو سپری شده را..... مهدی من آمدنت مبارک

میلاد یگانه موجود متبرک الهی مهدی صاحب زمان (عج ) مبارک .....

結果 (日本語) 1:

イースター バスケット ボールのコミュニティを半分シャーバーンの挨拶今では、思考を描くを待っていますか?私知らない何それの色 رنگیه.紫の愛情や優しさ、白さ黒さだけで.時に、裏庭の部屋 تنهاییم で居心地のよいコーナーは名前叫びの聞く耳感じるの一杯と私は彼女になりたいと言う私と参照してください彼女にまたソーラブ、友人の家を尋ねるかまたは寒い季節、今日の信仰の始まりを連れて炎の。私はまだ negaham せっかちなトースト OBO.章章人生は、shmerm することができます.生活板の葉。私の階段の中に一度に 1 つずつ.私を見てあなたダム休符が地球上だけでバーを刑務所し、トラ叫んでの名前を不死化します.。円心が広いシステムではないと言う言葉。大量の領域を見てそれが入力します.。美しいな。良い.時間を超えて人類の翻訳思考.。私はあなたは歌詞を見て.。私は子供の頃名、ベースのバラードを私の人生の運命を交換しました。時々 ちょうど賭ける私の目と私は沈黙を探した。それは、سکوتی に話す言葉と書かれた文学を期待します。この文献を知っている غلطهای amdent とあなたが正しい。あなたに向かって馬 ojoodt ROM を不正な آرزوهایم を知っています。無限遠まで列挙知っている.。だからあなた shmerm 秒 ضربانهای 秒経過... あなたなし.M 私は幸せ amdent唯一の既存の神祝福 Mahdi の誕生 (社) 幸せな時間の所有者である.。

結果 (日本語) 2:

コミュニティへのShaabanバスケットボールの休日の挨拶は、これまで期待ペイントすると思いましたか？نمی دونم رنگ اون چه رنگیه ... سپیدی مهربانی ، ارغوانی محبت ویا سیاهی تنهایی ...گاهی در خلوت دنج گوشه تنهاییم در اتاقی پر از گوشهای شنوا نام تو را فریاد می زنم و به خود می گویم کاش می شد سهراب را ببینم و از او دوباره بپرسم خانه دوست کجاست ؟ویا از فروغ که من امروز ایمان آوردم به آغاز فصل سرد... ا من هنوز نگاهم بی تاب توست ...فصل فصل زندگی را می شمرم ... برگ برگ زندگی را ورق می زنم. .. یک به یک پله های روزگار را طی می کنم ... تا دلم در سد نگاه تو میله های استوار زندان تنهایی را بشکند و جاودانه نام تورا فریاد کند....دایره لغات ذهن من آنقدرها هم که می گویند فراخ نیست . .. حجم وسیعی از آن را مساحت نگاه تو پر کرده است .... ای زیبا .. ای خوب ... ای ترجمه افکار بشریت در فراسوی زمان ....من شعر نگاه تو را از بر دارم ....من私の子供の頃の音楽のアルファベットは、あなたと私の人生は、時々私はちょうど私の目と自分自身のために語ってサイレント...沈黙を閉じ....素晴らしいバラードを整理...私はあなたの文献には、エラーを楽しみに書面と口頭知っていますاین ادبیات را با آمدنت تصحیح می کنی.... می دانم اسب سرکش آرزوهایم را با قدمهای وجودت رام میکنی....شمردن را تا بینهایت می دانم .... پس می شمرم ثانیه به ثانیه ضربانهای بدون تو سپری شده را.私は来M ....ハッピー祝福神の1、メフディ紳士ザマンハッピーの誕生日.....