saintsloth من دوست دختر تنهایی دارم، او محتاج توجه است و خیلی هم خرافاتی است. یک روز تعریف کرد که توی مترو ایستاده بود که یک پیرمرد کوتوله با لباس های تمیز و شیک به او نزدیک شد و گفت تو خیلی خسته و تنهایی، بعد دست دوست دختر مرا در دستش گرفت و گفت من به نام عیسی مسیح به تو از روح خودم میدهم. پیرمرد کوتوله با دوست دختر من دوست شد و برای نشان دادن دنیای کوچک خودش او را به خانه برد و به مدت یازده ماه هر روز او را کرد. 18min