maniacs__ ➰
ما که از غرق شدن می ترسیدیم،
دریا را
قطره
قطره
روی سرمان چکاندیم
در من
هزار آرزوی سرخ
از کوسه های گرسنه فرار می کنند
در من
دریایی ست،
خسته از این همه آمدن و رفتن
شاید اگر پاهایم را نبسته بودند
خودم را
در گوشه ی دیگری گریه می کردم
ما از خودمان هم می ترسیم
وگرنه این همه راه فرار
در صورت هامان چه می کرد!؟ زمان به عقب برمی گردد و
رودخانه ای از دهانم بیرون می ریزد
از چشم هام
از گوش هام
هنوز گرمم
که کوسه ها فرار می کنند
که قلبم می ایستد
و خون
که از من خسته شده بود،
قطره
قطره
بیرون می زند
#پریسا_صالحی 7h