mmesmaeel . . هر یک از زنانی که زمانی بی تفاوت از کنارشان گذشته ای تمام دنیای مردی بوده اند ... . . . همین زن که از اتوبوس پیاده شد ؛ با چشمهای معمولی و کیفی معمولی تر ! و تو معصومش پنداشتی روزی جایی کسی را آتش زده ... . با همان ساقهای معمولی و انگشتهای کشیده . شک ندارم مردی هست که هنوز در جایی از جهان منتظر است آن زن خوشبختی را در همان کیف چرم معمولی به خانه اش ببرد ... . .